امشب هرچه تو اینترنت گشتم متنی پیدا نکردم ک مناسب حال امشبم باشه ک چگونگی حالمو نشون بده!
خودم می نویسم:حالم بده،بد بد،حالم داره از خودم بهم میخوره از خودی ک تمام دنیا خراب شده سرش!شدم ی ادم چرت:داشت بارون میومد رفتم بیرون قدم زدم ومث دیونه ها داد میزدم وگریه میکردم خیس،خیس شدم اومدم خونه اما اصلا اروم نشدم از بارون حالم بهم میخوره دوباره می نشینم واشکام روگونه هام جاری میشن از اشکام متنفرم!دیگه گریه هم نمیتونه ارومم کنه ی جوری از همه چیز خسته شدم از زندگی کردن خسته شدم دلم نمیخواد امشب برایم صب شود نمیخوام خداجون بفهم نمیخوام. دیگه بریدم،کم اوردم خدا جون دارم تاوان کدوم گناهامو میدم من زیاد هم بد نبودم! خداباسه من خدایی نکردی یعنی این سهم منه از زندگی؟میگن مرگ حقه خدا حقمو میخوام!
اما با این حالم میدونم ک من بیشتر وقت ها تحمل خودمو ندارم نمیدونم"تو"چطو منو تحمل میکنی؟ و اینو هم میدونم ک تو تنها کس وچیزی هستی ک ازش خسته نشدم ودلم همیشه بهونه باتو بودن و کنارتو بودن رو میگیره.و اینو هم خوب میدونم ک با اینکه ک اصلا خوب نیستم مطمئن هستم ک اگه الان بودی فقط بودی نمیخواست چیزی بگی ک ارومم کنه تنها صداتو می شنیدم بهتر میشدم اما چ فایده "تو"طبق معمول نیستی. . .
نظرات شما عزیزان:
|
About
Home
|
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 134
بازدید کل : 4221
تعداد مطالب : 91
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1